فهمیدهام که باز کردن پاکت شیر از طرفی که نوشته “از این قسمت باز کنید” سختتر از طرف دیگر است. (۵۴ ساله)
فهمیدهام که هیچ وقت نباید وقتی دستت تو جیبته روی یخ راه بری. (۲۸ ساله)
فهمیدهام که نباید بگذاری حتی یک روز هم بگذرد بدون آنکه به زنت بگویی “دوستت دارم”. (۶۱ ساله)
فهمیدهام که اگر عاشق انجام کاری باشم، آن را به نحو احسن انجام میدهم. (۴۸ ساله)
فهمیدهام که وقتی گرسنهام نباید به سوپرمارکت بروم. (۳۸ ساله)
فهمیدهام که میشود دو نفر دقیقا به یک چیز نگاه کنند ولی دو چیز کاملا متفاوت ببینند. (۲۰ ساله)
فهمیدهام که وقتی مامانم میگه “حالا باشه تا بعد” این یعنی “نه”. (۷ ساله)
ادامه در لینک زیر
فهمیدهام که من نمیتونم سراغ گردگیری میزی که آلبوم عکسها روی آن است بروم و مشغول تماشای عکسها نشوم. (۴۲ ساله)
فهمیدهام که بیشتر چیزهای که باعث نگرانی من میشوند، هرگز اتفاق نمیافتند. (۶۴ ساله)
فهمیدهام که وقتی مامان و بابا سر هم دیگه داد میزنند، من میترسم. (۵ ساله)
فهمیدهام که اغلب مردم با چنان عجله و شتابی به سوی داشتن یک “زندگی خوب” حرکت میکنند که از کنار آن رد میشوند. (۷۲ ساله)
فهمیدهام که وقتی من خیلی عجله داشته باشم، نفر جلوی من اصلا عجله ندارد. (۲۹ ساله)
فهمیدهام که بیشترین زمانی که به مرخصی احتیاج دارم زمانی است که از تعطیلات برگشتهام. (۳۸ ساله)
فهمیدهام که در زندگی یک زلزله هفت ریشتری تمام مشکلات دیگر زندگی آدم را کم اهمیت میکند. (۲۸ ساله)
فهمیدهام که بیشترین حس خوشبختی را زمانی احساس کردهام که، کسی را که قبلا به شدت آزارم میداد، بخشیدم. (۳۲ ساله)
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.